معنی درهم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن, معنی درهم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن, معنی bcik fاtتj، bcik /d]dbj، bcik ;dc اtتاbj, معنی اصطلاح درهم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن, معادل درهم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن, درهم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن چی میشه؟, درهم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن یعنی چی؟, درهم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن synonym, درهم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن definition,